داستان دزد در جنگل قسمت اول:
نوشته: شایان منتظری
12 ساله از مشهد مقدس
موضوع محتوایی: تربیتی
تکنیک تصویری: کلاژ کاغذ رنگی
درباره نویسنده:
شایان منتظری 12 ساله از مشهد این داستان را در 8 سالگی نوشتند و امسال داستانشان را در سایت تبرک وب منتشر کردند.
یکی بود، یکی نبود.
در یک جنگل زیبا، حیوانات زیادی زندگی می کردند. مثل: شیر، پلنگ، روباه، خرگوش، موش و گرگ، سنجاب، دارکوب، فیل و حیوانات دیگر.
شیر که بسیارقوی و باهوش بود، سلطان جنگل بود و فیل دانایی وزیرش بود. پلنگ ها پلیس های جنگل بودند. یک مار هم آنجا زندگی می کرد که دوست صمیمی شیر بود.
یک روز راسویی به این جنگل آمد. این راسو دزد بود که شب ها یواشکی می رفت وسایل حیوان های دیگر را بر می داشت.
هر روز صبح حیوانات جنگل می دیدند که وسایلشان نیست و دنبال دزد می گشتند.
اما راسو هم خیلی زرنگ بود و مواظب بود گیر نیفتد. مدت ها گذشت اما پلنگ ها نتوانستند دزد را پیدا کنند. فیلا دانا گفت باید برای این دزد نابکار تله بزاریم و او را دستگیر کنیم.
شیر پرسید چطوری این کار را انجام دهیم؟ فیل گفت توی جنگل الکی پخش می کنیم که شما یک الماس با ارزش دارید و وقتی دزد آمد آن را بردارد، او را می گیریم.
راسو که خبر الماس را شنید، شب رفت که الماس را بدزدد که یهویی پلنگ ها پریدند و او را گرفتند.
به نظر شما، ادامه داستان چطوری پیش می رود؟ لطفا، در بخش دیدگاه ها بنویسید.