داستان مسواک خرگوش نوشته سمانه حیدری
نویسنده: سمانه حیدری
تصویرساز: سمانه حیدری
12 ساله از مشهد
یک بچه کانگورو و یک بچه خرگوشه توی جنگل باهم دوست شده بودند. آنروز بچه خرگوشه عجله داشت میخواست بره پیش بچه کانگورو. بچه خرگوشه رفت که مسواک بزنه، اشتباهی مسواک مادرش را برداشت و مسواک زد چون مسواک خودش و مامانش شبیه هم بود و فقط یکم رنگ هاشون با هم فرق داشت. آن روز هم چون بچه خرگوشه عجله داشت متوجه نشده بود و از مسواک مامانش استفاده کرده بود. بعدش برگشت و روز بعد که خواست مسواک بزنه یادش آمد. خیلی خنده دار بود و خجالت می کشید که به مادرش بگوید.

بعدش ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مامانش هم کلی خندید و گفت اشکالی نداره، باعث شدی یکم بخندیم.
مامان خرگوشه آن مسواک را دور انداخت دور انداخت و یک مسواک دیگر برای خودش خرید.
روز بعد بچه خرگوشه این خاطره خنده دار را برای دوستش بچه کانگورو تعریف کرد. بچه کانگورو هم خیلی خندید یکهویی از داخل آغوش مامانش پرید بیرون و خرگوش را غافلگیر کرد. بعدش دوتایی باهم رفتند توی جنگل و بازی کردند.

مطالعه مقاله: والدین چگونه می توانند فرزندانشان را به نوشتن خلاق تشویق کنند؟